سهل می گیرم چو با ما کرده ای


سهل می گیرم چو با ما کرده ای

گرچه می گیرم که عمدا کرده ای
گرچه می گیرم که عمدا کرده ای
من خود از سودای تو سرگشته ام
من خود از سودای تو سرگشته ام
هر زمان با من چه صفرا کرده ای
هر زمان با من چه صفرا کرده ای
کشتی صبرم شکسته از غمت
کشتی صبرم شکسته از غمت
چشمم از خونابه دریا کرده ای
چشمم از خونابه دریا کرده ای
جان نخواهم برد امروز از تو من
جان نخواهم برد امروز از تو من
وصل را چون وعده فردا کرده ای
وصل را چون وعده فردا کرده ای
ناز دیگر می کنی هر ساعتی
ناز دیگر می کنی هر ساعتی
شادباش احسنت زیبا کرده ای
شادباش احسنت زیبا کرده ای
روی خوبت را بسی پشتی ز موست
روی خوبت را بسی پشتی ز موست
این دلیریها از آنجا کرده ای
این دلیریها از آنجا کرده ای
انوری چون در سر کار تو شد
انوری چون در سر کار تو شد
بر سر خلقش چه رسوا کرده ای
بر سر خلقش چه رسوا کرده ای